مرتضی روحانی
مرتضی روحانی

حرام خوارگی و گفتگو

یکی از نکاتی که اخیراً در جامعه ما مورد توجه اندیشمندان و فعالین سیاسی قرار گرفته است مساله « گفتگو» است. مساله ای که آن را تا مرز تمدن ها بسط دادند . ایده اصلی این مساله ریشه در فهم انسانی دارد. به این معنا که صاحبان  این اندیشه پیش فرضی را نهفته داشته اند که انسانها با خوی انسانی شان- که البته این خوی در نهایت ابهام تفسیر می شود- می توانند به جای جنگیدن و کارهایی از این قبیل با یکدیگر گفتگوی مسلمات آمیز کرده و حق را شناسایی کنند و آنگاه همگی به صورت یکپارچه به ریسمان حق چنگ اندازند. در صورتی که مساله به همین سادگی بود قطعا مخالفینی را در بر نداشت . اما در این مساله از دو حیث جای تامل وجود دارد. یکی در رویه عملی قضیه که انسان می بیند انسانها بسیاری در موارد بسیار، بسیار بحث کرده اند و نتیجه ای حاصل نشده است. مساله دوم در حیث نظری قضیه است. یعنی اینکه اصلا مگر می شود با هرکسی سخن گفت؟! و اگر بر فرض هم امکان آن وجود داشته باشد، آیا باید چینین کرد؟ ما در این مقال بر سر آن نیستیم که این مساله را تبیین دقیق و جامع الاطرافی بکنیم . بلکه صرفاً در مقام بیان این مساله هستیم که اصولا اینچنین کاری شدنی نیست. یعنی در بسیاری از موارد بحث کردنها نتیجه ای جز اتلاف وقت در بر ندارد.برای تبیین این مساله به دو نکته کلیدی کفایت کرده و سخن را خاتمه می دهیم. نکته اول: در بسیاری از آیات قرآن معنایی وجود دارد مبنی بر اینکه گروهی هستند که نه می بینند و نه می شنوند و نه تعقل می کنند. مثلا در آیه 108 سوره نحل می خوانیم:« اولئک اللذین طبع الله علی قلوبهم و سمعهم و ابصارهم» و یا در آیه 179 سوره اعراف می خوانیم:« لهم قلوب لا یفقهون بها و لهم اعین لا یبصرون بها و لهم آذانٌ لا یسمعون بها اولئک کالانعام بل هم اضلّ اولئک هم الغافلون» حال سوال این است که آیا گفتگو کردن با چنین گروهی آیا سودمند خواهد بود؟ آیا می توان امید داشت که اینچنین گروهی حرف حق را بشنوند و بپذیرند؟ و آیا اصلا گفتگو با چنین جماعتی ممکن است؟ به نظر می رسد که پاسخ این سوالات واضح است. اما ممکن است سوالی مطرح شود که برخی از آیات در مورد کفار است و نه مسلمانان. در پاسخ به این سوال می توان اولین جواب را از آیه 179 سوره اعراف استخراج کرد که اینگونه افرار تحت عنوان« غافلین» مطرح می کند و نه کفار و …. نکته دوم: در این مساله این سوال مطرح می شود که چه انسانهایی هستند که حق را می بینند و نمی بینند؟ چه کسانی اند که حق را می شنوند و نمی شنوند؟ یکی از مهمترین مسائلی که این بلا را بر سر انسان می آورد « حرام خوارگی » است . این مساله تا بحدی جدی است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا بارها و بارها سپاه کوفیان را انذار دارد ولیکن آنها عبرت نیافتند و در مواردی از امام پرسیدند اینها که می گویی یعنی چه؟ و منظورت چیست؟ یعنی بقدری فهم ایشان و بصیرت و حق شنوی شان کور شده بود که کلام حسین را درک نمی کردند.علاوه بر اینکه در بسیاری از موارد سپاه کوفیان با هلهله کردن از سخنرانی امام جلوگیری می کردند . و اینجا بود که امام آن کلام کلیدی و راهبردی را مطرح کردند و فرمودند:« وای بر شما! شما را چه می شود که خاموش باشید و گوش فرادهید؟ همانا من شما را به راه راست می خوانم ، هر کس از من بشنود رشد یافته و هر کس نافرمانی کند به هلاکت رسیده، شما همه مرا نافرمانی کنید و از من گوش نگیرید]چراکه[ شکمتان از حرام انباشته است و بر دلتان مهر نهاده، وای بر شما، انصاف ندارید؟ شنوایی ندارید. البته در مکالمات بعدی امام صفات دیگری را برای کوفیان بر می شمرند که توجه به آنها خالی از لطف نیست.1) شهوت پرستی2) عدم تربیت اسلامی3)وارونه کردن سخن حق4) قانون شکنی و هرج و مرج 5) بی اطلاعی از احکام و معارف قرآن بعدن نوشت: 1)کاش آنها که در روز عاشورا مثلا به طرفداری آقای موسوی بلند شده بودند می توانستند یک صفحه قرآن بخوانند- با غلطش هم قبوله!!!- 2) کاش آنهایی که برای تدفین مرجع عالیقدرشان به قم آمده بودند یک دوگانه به جا آورده بودند 3)کاش آنهایی که از سبزی های در مزبله روییده حمایت می کردند کمی نان بازوی شان را خورده بودند-قابل توجه فا…هاشمی و دوستان و برادران و …- 4)کاش آن جماعتی که در این تجمعات در هم می لولند همه خواهر و برادر بودند یا زن و شوهر- برای مبارزه با تبعیض چند شوهری هم بلامانع هست- 5)کاش… کاش… کاش…

نظری ثبت کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

code